-
بگذار باران ببارد ...
جمعه 24 اردیبهشتماه سال 1389 14:57
آرام آرام از تو خالی می شوم بودنت را ، ماندنت را ، بازگشتنت را نمی خواهم نه عشق ، نه نفرت آنقدر خالی می شوم ... تا از تو و یاد تو در من "هیچ" بماند RoNAK http://ronak5s.persianblog.ir
-
عید ...
دوشنبه 9 فروردینماه سال 1389 20:38
اگه این اسمش بهاره و قراره که از تو خبری برام نیاره نمیخوامش اگه این اسمش بهاره و قراره بیشتر از ابرای اون دوتا چشم من بباره نمیخوامش عیدو بی تو نمیخوام رختای نو نمیخوام سال تحویل که هیچ دنیارو بی تو نمیخوام
-
...
دوشنبه 26 بهمنماه سال 1388 20:24
من از یادت نمی کاهم ...
-
!!!
پنجشنبه 22 بهمنماه سال 1388 17:51
من عاشق چشمت شدم ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 بهمنماه سال 1388 17:28
هر کی می پرسه حالمو میگم همه چیز عالیه!!! هیچکی نمی دونه چقدر ...
-
...
شنبه 12 دیماه سال 1388 17:58
آبی دریا ، قدغن شوق تماشا ، قدغن ... از تو نوشتن ، قدغن گلایه کردن ، قدغن
-
به تو فکر می کنم ...
چهارشنبه 6 آبانماه سال 1388 20:49
برای تحمل روز سیاه به تو فکر می کنم برای تصاحب رویای ماه به تو فکر می کنم به تو فکر می کنم به تو فکر می کنم ...
-
خاموشی ...
شنبه 25 مهرماه سال 1388 16:33
تو رو از خاطرم برده ، تب تلخ فراموشی دارم خو می کنم با این فراموشی و خاموشی ...
-
به یاد روزهای رفته ...
چهارشنبه 22 مهرماه سال 1388 17:31
دل فدای مهربونیت ... که می خوای پیشم بمونی ته حرفمو بگم من ... عزیزم تو مهربونی می دونم نمونده دیگه ... عمری از زندگی باقی من به اجبار نمی تونم ... بگیرم از تو سراغی ...
-
سلام !
یکشنبه 29 شهریورماه سال 1388 09:58
سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست...؛
-
سرود گل ...
شنبه 3 مردادماه سال 1388 19:21
با همین دیدگان اشک آلود ، از همین روزن گشوده به دود ، به پرستو ، به گل ، به سبزه درود !
-
دل تو قبله این دل ...
دوشنبه 29 تیرماه سال 1388 11:17
انگار همیشه با منی مثل یه سایه یه نفس خراب خاطراتتم خیلی عزیزی هم نفس
-
تقصیر ...
شنبه 20 تیرماه سال 1388 19:37
قسم به عشقمون قسم..... همش برات دلواپسم قرار نبود اینجوری شه..... یهو بشی همه کسم راستی چی شد ... چه جوری شد اینجوری عاشقت شدم شاید میگم تقصیر توست .... تا کم شه از جرم خودم
-
تو ...
چهارشنبه 17 تیرماه سال 1388 09:04
من ندانم که کیم ! من فقط می دانم که تویی ٬ شاه بیت غزل زندگیم ! ...
-
نام او ...
جمعه 18 بهمنماه سال 1387 11:54
در گوش شب چیزی زمزمه می کنند یک نام ، نام او را ، و تمام هستی من از شادی سرشار می شود ، و از شرم ، گیج و سست .
-
به دیدنم بیا ...
شنبه 12 بهمنماه سال 1387 19:34
رفیق من سنگ صبور غمهام ... به دیدنم بیا که خیلی تنهام
-
می میرم !
دوشنبه 12 آذرماه سال 1386 11:36
از غصه می میرم مرا مگذار و مگذر
-
دلتنگی
پنجشنبه 17 خردادماه سال 1386 20:34
دلتنگی هاتو بردار به روی قلبم بذار تکیه بده به شونم تو این مسیر دشوار اگه منو نمی خوای حرف دلم رو گوش کن فقط برای یک بار بعدش خدا نگه دار بعدش خدا نگه دار داری می ری نمی خوام وقت تو رو بگیرم این حرف آخر من دوست دارم دوست دارم می میرم تنهایی خیلی درده اگه نیای تو خوابم وقتی تو اضطرابم تو هم ندی جوابم تنهایی خیلی سرده...
-
دلم تنگ است !
شنبه 5 خردادماه سال 1386 22:31
من اینجا بس دلم تنگ است .... و هر سازی که می بسنم بد آهنگ است .. بیا ره توشه برداریم ، قدم در راه بی برگشت بگذاریم .. ببینیم آسمان هر کجا ، آیا همین رنگ است ؟!
-
من عاشق چشمت شدم
جمعه 4 خردادماه سال 1386 12:54
وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید من عاشق چشمت شدم نه عقل بود ونه دلی چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود وقتی که من...
-
!!!
جمعه 16 تیرماه سال 1385 02:28
مثل پروانه ای در مشت چه آسون میشه ما رو کشت !
-
آواز
جمعه 9 تیرماه سال 1385 20:07
میان این همه خاموشی بخوان به زمزمه آواز سکوت را بشکن چرا فراموشی؟ به گوش خویش مگر بشنویم این آواز که عاشقان قدیمی دوباره می خوانند مرا به نام تو را به نام که نام نام من و توست عشق ، آواز است .
-
و پیامی در راه
جمعه 20 خردادماه سال 1384 00:08
روزی خواهم آمد، و پیامی خواهم آورد. ... خواهم آمد سر هر دیواری، میخکی خواهم کاشت. پای هر پنجره ای، شعری خواهم خواند. آشتی خواهم داد. آشنا خواهم کرد. راه خواهم رفت. دوست خواهم داشت.
-
ای کاش عشق را زبان سخن بود.
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1384 02:33
سفرهً گستردهً ایام، چندی بیش نیست ما همه بر خوان چندین روزه مهمان همیم تا نفس داریم و ما را بر سر خوان مهلتی است - یار هم، غمخوار هم، پیوند هم، جان همیم. آنچه شیرین می کند ایام را، مهر است مهر پا میفشارید هرگز بهر آزار کسی برگشایید از ره مردم نوازی بیدرنگ - روزگاری گر گره بینید در کار کسی. من سبکبارم، غم بود و نبودم...
-
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمی آد...تا قیامت دل من گریه می خواد
شنبه 29 اسفندماه سال 1383 04:51
بوی موهات زیر بارون بوی گندم زار نمناک بوی سبزه زار خیس بوی خیس تن خاک جاده های مهربونی رگای آبی دستات غم بارون غروب ته چشمات تو صدات قلب تو شهر گل یاس دست تو بازار خوبی اشک تو بارون روی مَرمَر دیوار خوبی ای گِل آلوده گل من ای تن آلوده دل پاک دل تو قبله این دل تن تو ارزونی خاک تن تو ارزونی خاک...
-
میلاد
شنبه 29 اسفندماه سال 1383 04:31
ماهی همیشه تشنه ام در زلال لطف بی کران تو می برد مرا به هر کجا که میل اوست موج دیدگان مهربان تو!... روز میلادت مبارک پریدخت مهربونم البته با تاخیر
-
غم این خفته چند
جمعه 21 اسفندماه سال 1383 02:30
می تراود مهتاب می درخشد شب تاب نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک غم این خفته چند خواب در چشم ترم می شکند. ...دستها می سایم تا دری بگشایم بر عبث می پایم که به در کس آید در و دیوار به هم ریخته شان بر سرم می شکند.
-
درد مشترک
جمعه 14 اسفندماه سال 1383 04:00
قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی صدا نیستم که بشنوی یا چیزی چنان که ببینی یا چیزی چنان که بدانی... من درد مشترکم مرا فریاد کن